بازخوانی عمليات مولاي متقيان

نام‌ عمليات: مولاي‌ متقيان- جنگ‌ چزابه‌
رمز عملیات : يا علي ادركني
فرمانده عملیات : سردار حسن‌ باقري‌
زمان‌ اجرا : 01/12/1360
مدت‌ اجرا: دو هفته‌
تلفات‌ دشمن:‌ (كشته، زخمي‌ و اسير4600)
مكان‌ اجرا: منطقه‌ عملياتي‌ شوش‌ دانيال‌ - محور جنوبي‌ جنگ‌
ارگان‌ عمل‌كننده: سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌
اهداف‌ عمليات: دفع‌ پاتك‌ سنگين‌ دشمن‌ در منطقه‌ چزابه‌ و توقف‌ حمله‌ و پيشرو .
نیروهای عمل کننده : لشگر 64 اروميه (ارتش)‌ در منطقه حاج عمران و ارتفاع 2519 و با حضور 9 گردان پياده شد.
اين‌ عمليات‌ دو هفته‌ به‌ طول‌ انجاميد و خسارات‌ قابل‌ توجهي‌ به‌ يگانهاي‌ تقويت‌ شده‌ ارتش‌ صدام‌ وارد آمد.تنها ثمره حمله‌ عراق‌ به‌ چزابه‌ اين‌ بود كه‌ عمليات‌ سراسري‌ و گسترده‌ «فتح‌ المبين» يك‌ ماه‌ به‌ تعويق‌ افتاد.ارتش‌ عراق‌ در عمليات‌ شكست‌ حصرآبادان‌ اعلام‌ كرده‌ بود كه‌80 تن‌ و در عمليات‌ «طريق‌ القدس» 34نفر كشته‌ داده‌ است، ولي‌ در نبرد چزابه‌ شمار تلفات‌ انساني‌ خود را200 نفر اعلام‌ نمود.اين‌ تفاوت‌ آمار، شمار تلفات‌ فراوان‌ عراق‌ در چزابه‌ را مي‌رساند. علي‌رغم‌ اين‌ ادعا، دشمن‌ در اين‌ عمليات‌4600 كشته، زخمي‌ و اسير داشت.
دشمن‌ در جمع‌ بندي‌ اطلاعات‌ حاصله‌ خود، بويژه‌ توسط‌ ماهواره‌هاي‌ آمريكايي، به‌ اين‌نتيجه‌ رسيده‌ بود كه‌ ايران‌ بزودي‌ در منطقه‌ «دزفول‌- شوش» عمليات‌ بزرگي‌ انجام‌ خواهد داد. از اين‌رو استحكامات‌ و تمركز شديد نيرو را در شوش‌ ايجاد كرد و ميادين‌ مين‌ را وسعت‌ داد. همچنين‌10 تيپ‌ مستقل‌ به‌ همراه‌ چند تيپ‌ «جيش‌ الشعبي» بر دو لشكر تقويت‌ شده‌اش‌ در منطقه‌ افزود و براي‌ پيش‌دستي‌ در تاريخ‌ 17بهمن‌ ماه‌ 1360، حمله‌ خود را با شديدترين‌ آتش‌ توپخانه‌ و بمبارانهاي‌ بي‌وقفه‌ هوايي‌ شروع‌ كرد. اهداف این حمله بدین شرح بود :
1- صرف شدن نيروهاي اسلام و به هم ريختن سازماندهي براي جلوگيري از عمليات فتح المبين.
2- گرفتن زمان و عقب انداختن عمليات ،كه در اين فرصت به دست آمده سيستم دفاعي نيروهايش را تقويت نمايد.
3- در صورت موفقيت در بستان جبهه فعال جديدي را مقابل ايران گشوده و با گرفتن ابتكار عمل از عمليات ايران جلوگيري كند.
4- از نظر جنگ افزار و مهمات ايران را وادار به مصرف و استهلاك نمايد. با حمايت شديد نيروي هوايي و آتش بسيار سنگين توپخانه قواي عراقي دست به پيشروي مي زنند و با مقاومت جانانه نيروي سپاه و بسيج مواجه شدند.
اين‌ حمله‌ عراق‌13 روز به‌ درازا كشيد و دشمن‌ بي‌محابا مهمات‌ و تجهيزات‌ خود را صرف‌ نبرد در چزابه‌ كرد، اما با مقاومت‌ سرسختانه‌ نيروهاي‌ ايراني‌ رو به‌ رو شد. (1)
در مقابل‌ نيروهاي‌ خودي‌ با انجام‌ عمليات‌ «مولاي‌ متقيان» معروف‌ به‌ جنگ‌ چزابه‌ با رمز «يا علي ادركني» به‌ فرماندهي‌ سردار حسن‌ باقري‌ در يكم‌ اسفند ماه‌ 1360 با چهار گردان‌ كه‌ فرماندهي‌ يكي‌ از گردانها را خود شهيد باقري‌ بعهده‌ گرفته‌ بود، انجام‌ شد و تلاش‌هاي‌ دشمن‌ عقيم‌ ماند. طي این عمليات، شهيد باقري‌ ضربات مهلكي بر نيروهاي دشمن وارد و مسئله چزابه را براي هميشه حل كرد. حماسه چزابه چنان بود كه حضرت امام ( رحمت الله علیه ) آن را الگو قرار داده و براي رزمندگان پيام تبريك فرستادند
برخی از شهداي عمليات مولاي متقيان:
نام پدر :اسماعيل
تاريخ تولد :/3/1343
تاریخ شهادت : 3/12/1360
محل تولد :اصفهان
طول مدت حیات :17 سال
محل شهادت : بستان
مزار شهید :گلزار شهداي رهنان اصفهان
حسين شريفي در خردادماه سال 1343 در منطقه رهنان شهر اصفهان ديده به جهان گشود. با رسيدن به سن 7 سالگي راهي دبستان شد و ايام تحصيل وي در دبيرستان با پيروزي انقلاب اسلامي مقارن گشت و او که دانش‌آموز رشته اقتصاد بود همراه با ساير هموطنانش روييدن گلهاي شادماني را به نظاره نشست.حسين به ورزش فوتبال علاقه بسياري داشت و از بهترين بازيکنان تيم فوتبال محل زندگيش بود.اما تهاجم دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي او را نيز بر آن داشت تا به دفاع از دستاورد خون صدها شهيد برخيزد از اين رو در مکتب عشق نام‌نويسي کرد و همراه با بسيجيان غيور کشور راهي جبهه‌هاي نبرد شد و سرانجام در سومين روز از اسفندماه سال 1360 در عمليات مولاي متقيان منطقه بستان را به خون خويش مزين ساخت. مردم رهنان پيکر دلاورمرد 17 ساله خود را در گلزار شهدا به خاک سپردند. (2
نام پدر :حسن
تاريخ تولد :1338
محل تولد :اصفهان / اصفهان
تاریخ شهادت : 1/12/1360
طول مدت حیات :22
محل شهادت :چزابه
مزار شهید :گلزار شهداي رهنان اصفهان
عبدالله در سال 1338 در محله رهنان شهر اصفهان ديده به جهان گشود. کودکي را در آغوش پر مهر خانواده سپري کرد و در سن 7 سالگي به مدرسه رفت و تحصيلاتش را در دوره دبيرستان به صورت شبانه تا اخذ مدرک ديپلم ادامه داد. سپس به خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد. اما با شنيدن فرمان تاريخي امام ( رحمت الله علیه ) مبني بر فرار از پادگانها از آنجا گريخت. عبدالله پس از پيروزي انقلاب مجدداً به پادگان مراجعت نمود. غلامي در حين انجام خدمت به غرب کشور اعزام گشت و در ميدان نبرد به سختي مجروح گرديد. تنگه چزابه در تاريخ 1/12/1360 (عمليات مولاي متقيان) قتلگاه عبدالله شد و او در سن 22 سالگي در گلزار شهداي رهنان آرام گرفت. (3)
وصيت‌نامه شهيد عبدالله غلامي
شهادت همچون ميوه‌اي است که نمي‌توان آن را نارس از درخت چيد و سعادتي است که خداوند نصيب بندگان خاص و مقربان درگاهش مي‌نمايد. نصيب کساني مي‌کند که توانسته باشند از همه وابستگيها دل کنده و قلبشان فقط و فقط از عشق خدا مالامال گشته باشد. عاشقاني رنج مي‌برند که خداوند آنان را زودتر به لقاء خويش نمي‌رساند زيرا آنان با تک تک سلولهاي بدن خود باور دارند که مهمترين بهره‌برداري از اين دنيا،‌ پرواز به سوي لقاء‌الله است. کوتاهترين راه جهاد، شهادت است و جبهه ميدان مبارزه است. شما ملت، پاسدار اين سرزمين سرخ و نگهبان راستين خط شهادت هستيد. (4
نام پدر :براتعلي
تاريخ تولد :1341
محل تولد :اصفهان /اصفهان
تاریخ شهادت : 1/12/1360
طول مدت حیات :19 سال
محل شهادت :چزابه
مزار شهید :گلزار شهداي رهنان
علي در سال 1341 پا به عرصه هستي نهاد؛ کودکي را در محله رهنان شهر اصفهان سپري کرد و در هفتمين پائيز زندگي دست در دست مهربان مادر به مدرسه رفت، اما بعد از اتمام دوره ابتدايي از ادامه تحصيل انصراف داد و به ياري پدر شتافت. علي در جريان مبارزات امام امت ( رحمت الله علیه ) همراه ملت غيور ايران فرياد مرگ بر شاه سر داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به خدمت بسيج درآمد و به حفظ و حراست از انقلاب همت گماشت. علي در دوران جواني جهت انجام خدمت نظام وظيفه به ارتش پيوست و مردانه در مقابل دشمن بعثي ايستاد. وي سرانجام در روز يکم اسفند سال 1360 در عمليات مولاي متقيان در چزابه مزد سالها تلاش صادقانه‌اش را از حق دريافت نمود و در سن 19 سالگي به شهادت رسيد. پيکر پاکش را در گلزار شهداي رهنان به خاک سپردند. (5)
وصيت‌نامه شهيد علي عبداللهي
امروز ما بايد اسلام را با اموال و جان خود حفظ کنيم که اگر نکنيم خداوند ما را دچار عذاب ابدي خواهد کرد. امام عزيز را تنها نگذاريد. من براي دفاع از انقلاب اسلامي و حفظ کشورم به جبهه آمدم. با ياري امام خميني و فرياد الله‌اکبر بر سر فراعنه و طاغوت فرياد مي‌زنم که اي نامردان بدانيد شيعه هميشه امامش پرخروش و فريادش کوبنده است. (6)
نام پدر :كاظم
تاريخ تولد :19/2/1318
محل تولد : جنيران
تاریخ شهادت : 1/12/1360
طول مدت حیات :42 سال
محل شهادت :چزابه
مزار شهید :گلزار شهداي رهنان
مرتضي در روز نوزدهم ارديبهشت‌ماه سال 1318 در خانواده‌اي کشاورز در جنيران متولد شد. کودکي ساده و بي‌آلايش را در دامان خانواده تربيت شد و فرايض دين اسلام را فراگرفت سال‌ها گذشت و او در کارخانه‌اي مشغول به کار شد. در جواني پدرش را از دست داد.
در 17 سالگي پيمان ازدواج بست و يک سال بعد براي انجام خدمت سربازي آماده شد حضور پرشور مردم در خيابان و نداي ا...اکبر آنان مرتضي را نيز به مبارزه عليه شاه کشاند بعد از پيروزي انقلاب نيز از طريق بسيج کارخانه ناسيونال به جبهه اعزام شد تا ارادتش را به امام( رحمت الله علیه ) ثابت نمايد اقامه نماز شب و حضور در مراسم دعاي کميل و توسل از او فردي مقيد و متعهد ساخته بود تا آنجا که خدا در چزابه او را به ملاقات فراخواند قاسمي به همراه برادرزاده‌اش در عمليات مولاي متقيان (علیه السلام) حضور يافت و در اين نبرد در تاريخ 1/12/1360 در سن 42 سالگي شهد وصال را نوشيد و در گلزار شهداي اصفهان براي هميشه آرام گرفت برادرزاده‌اش رحمت‌الله قاسمي نيز در همين عمليات به شهادت رسيد. (7)
وصيت‌نامه شهيد مرتضي قاسمي
عزيزان من به فکر آخرتتان باشيد. با شما هستم اي فرزندانم سعي کنيد تا جوان هستيد در راه عبادت خدا بکوشيد و با عمل صالح خود خدا را خشنود کنيد و توشه‌اي براي آخرت خود بدست آوريد کسي که از اين دنياي فاني مي‌رود در واقع به مسافرت مي‌رود آن هم چه مسافرتي ملاقات با خدا با پيامبران آيا با دست خالي شرمنده نخواهيد شد؟
اي همسر گرامي‌ام حجاب را حفظ کن چون که دستور دين است و حجاب زن زيباترين زيتن اوست.اي عزيزانم راه امام را ادامه دهيد چنانکه با پيروزي از ولايت اعمال شما بيشتر مورد قبول واجب‌الوجد خداي باري‌تعالي واقع مي‌شود.اي مسلمان نماز جماعت و بالاخص نماز جمعه اين فرضيه عبادي سياسي را به دست فراموشي نسپار. (8)
تاريخ تولد :1344
تاریخ شهادت : 1/12/1360
طول مدت حیات :16 سال
محل شهادت :چزابه
سال 1344 در آغاز مبارزات امام خمینی ( رحمت الله علیه ) بر علیه ظلم و ستم رژیم پهلوی کودکی پا به عرصه هستی نهاد که سالها بعد در زمره سربازان خمینی قرار گرفت. کمال درسایه دستان زحمت کشیده پدر و نگاه پر درد مادر پرورش یافت، شاهد رنج و غصه مردم زادگاهش او را بر آن داشت، تا با ظلم و ستم رژیم پهلوی مبارزه نماید. به همین علت در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی با پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی( رحمت الله علیه ) و سخنرانی های ایشان انزجار خویش را نسبت به رژیم اعلام نمود. بکتائیان پس از پیروزی انقلاب در بسیج سپاه پاسداران ثبت نام کرد تا بتواند همیشه از روحانیت مومن و فداکار دفاع کند. زمانیکه بنی صدر با اعمال خلاف خود قصد سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را داشت با نوشتن شعار بر در و دیوار مردم را با اعمال خائنانه او آشنا ساخت. کمال با اتمام دوره آموزشی به جبهه رفت، و در یکی از شبها در رویای صادقه جمال نورانی حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زیارت نمود و سرانجام در تاریخ 1/12/1360 در سن 16 سالگی در عملیات مولای متقیان حضرت علي(علیه السلام) در چزابه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به جمع سربازان شهید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوست. (9)
خاطراتی از شهيد كمال بكتائيان
رویای صادقه
شب سایه سیاه خود را در آسمان پهن کرد، کمال خسته به نظر می رسید، خواب چشمانش را می ربود، نمازش که به پایان رسید، قامت نورانی مردی در مقابلش ظاهر گشت ناگهان خود را در میان عده ای از مردم دید، آقا از میان مردم خوبان ،عاشقان خویش را جدا می ساخت، بغض گلوی کمال را فشرد، قلبش به تپش افتاد سالها در فراق او گریسته بود، اگر امروز انتخاب نمی شد شاید دیگر مجالی پیدا نمی کرد، که در رکاب فرزند فاطمه (سلام الله علیها ) شمشیر بزند، جلو رفت، دامان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را گرفت و گریست امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگاهی پر مهر و محبت به او انداخته و فرمودند:تو هم به جمع خوبان برو... ناگهان از خواب بیدار شد، اشک امانش را برید، مدتی گذشت شب اول اسفند ماه خواب را برای دوستانش تعریف کرد، یکی از بچه ها آرام به او گفت:« تو شهید خواهی شد»، و روز بعد زمانیکه ملائک به زمین آمده بودند، تا دست عاشقان سپاه کربلا را بگیرند کمال به شهادت رسید. (10)
وصيت‌نامه شهيد كمال بكتائيان
< بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی... ای مادر و ای پدر عزیز و مهربانم، شاید لحظات آخر زندگی در دنیا را می گذرانم، معلوم نیست شاید تا 4 الی 5 ساعت یا بیشتر یا کمتر زنده نمانم، ای مادر می دانم تو رنج زیادی کشیدی و مرا به این سن رساندی، و چه رنجها کشیدی اما من نتوانستم جبران این زحمت ها را بکنم، ای مادر مرا ببخش، اگراز من خدای ناکرده بدی دیده ای و از پدر رنج کشم و مهربانم امیدوارم که من را حلال کنید امیدوارم از اینکه به جبهه آمدم و سرباز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شدم ناراحت نباشید، اگر هم شهید شدم که لیاقت آن را ندارم و اگر لیاقت پیدا کردم و شهید شدم هیچ ناراحت نباشید و از انقلاب واز جبهه روی برنگردانید،روی از جبهه برگرداندن یعنی روی از اسلام و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگرداندن و میدانم که شما اینطور نیستید، باید افتخار کنید که یک چیز ناقابلی به خدا هدیه کردید، باز هم از پدر و مادرم حلالیت می طلبم که 16 سال برایم زحمت کشیدند ولی من نتوانستم جبران آن را بکنم، در آخر از شما می خواهم که امام را تنها نگذارید، پیرو ولایت فقیه باشید در نمازهای جمعه حتماً شرکت کنید، امام را دعا کنید.
دیگر وقت ندارم می دانم خط خوردگی زیاد دارم امیدوارم که ببخشید چون این موقع که دارم مینویسم خط مقدم زیر رگبار گلوله و شب عملیات است و خیلی تاریک، دیگر عرضی ندارم به امید پیروزی حق بر باطل.
دوستدار همگی شما کمال بکتائیان (11)

پی نوشت ها :
(1) كتاب نبردهاي دشت آزادگان نوشته محمدامين پورركني
(2) كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 91
(3) كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 87
(4) کتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 88
(5) كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 85
(6) کتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 86
(7) كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 81
(8) کتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 81
(9) اسوه هاي شهادت در اصفهان صفحه 415
(10) اسوه های شهادت در اصفهان صفحه 416
(11) اسوه های شهادت در اصفهان صفحه 416


منابع :
http://www.centralclubs.com
http://www.ravi8.com
http://www.sajed.ir
http://www.sobh.org